بینش پولسازتر از مهارت است!

بینش پولسازتر از مهارت

در شماره قبلی مجله درباره کسب و کار خانگی، مواردی را اشاره کردیم که بتوانید کسب‌وکار قوی‌تری داشته باشید. تقریبا در همه کارگاه‌ها و سمینارهای آموزشی برای شرکت کنندگان موضوع مهم بینش و مهارت را توضیح می دهم. چرا که صرفاً داشتن مهارت شما را به جایی نمی رساند بلکه بینش پشتوانه ای محکم تر برای موفقیت و ترقی است.

ممکن است شما مهارت فروشندگی داشته باشید به عنوان مثال اصول مذاکره را تا حدودی بشناسید، از زبان بدن اطلاع داشته باشید (معانی حرکات بدن و صورت) و قدرت بیان خوبی داشته باشید، اینها مهارت های یک فروشنده است اما بینش یک فروشنده چیست؟ اگر شما بینش کافی نداشته باشید ممکن است زمان خود را روی مشتری که نیاز به خرید ندارد هدر بدهید و رقیب شما که بینش کافی را دارد متفاوت عمل کند. یا ممکن است شما در مدت زمان تلاش خود انرژی تان را کم کم از دست بدهید و از کار دلسرد شوید، شما مهارت فروشندگی دارید ولی حال و حوصله ندارید. مکالمات درونی تان اینگونه می شود: “ولش کن، این همه جون بکنم آخرش که چی؟ اینها همش بهم بگن نه؟” اما کسی که بینش دارد می داند که هر روز باید مطالب انرژی بخش مطالعه کند، هر روز باید برنامه ریزی کند و بداند که به احتمال بسیار زیاد از هر ۱۰ نفر، ۹ نفر به او نه! می گویند. بینش به شما می گوید که نباید زور بزنید که چیزی را بفروشید یا اصطلاحاً چیزی را به مشتری غالب کنید. بلکه باید به مشتری کمک کرد که اگر نیازش با محصول ما حل می شود از ما خرید کند.

بینش پولسازتر از مهارت

داشتن چه بینشی برای کسب و کار ما لازم است؟

به خصوص اگر شما خانم باشید پیشنهاد می کنم این موارد را با دقت مطالعه کنید.

۱- اشتیاق خود را دریابید

وقتی به کار کردن فکر می کنیم اولین گزینه معمولا میزان درآمدش است و میزان علاقه ما در اولیت بعدی قرار می گیرد. شما قرار است زمان زیادی از زندگی خود را در این کار صرف کنید، شک نکنید که اگر عاشق این کار نباشید یا به زودی از آن خسته می شوید و بیرون می آیید یا میزان رضایت از خودتان در زندگی کاهش می یابد و با حس بد زندگی می کنید. بنابراین پیش از ورود به کار حتما سعی کنید از آن کار لذت ببرید. بهترین راه برای فهمیدن این موضوع پرسیدن این سوالات است. اگر قرار باشد تا آخر عمر یک کار داشته باشم آیا این همان کار است؟ حاضر هستم ساعات زیادی را صرف این کار کنم؟ اگر مجبور باشم روزی ۲،۳ ساعت اضافه کاری کنم آیا کمی ته دلم خوشحال می شوم یا به شدت ناراحت می شوم؟ فرقی ندارد کارمند باشید یا کارآفرین، مهم علاقه و لذت شما از آن است.

۲- متناسب با اهدافتان کار کنید

تحقیقاتی در سالهای ۱۹۵۹ دانشگاه هاروارد و ۱۹۷۹ دانشگاه ییل درباره تاثیر نوشتن اهداف روی کاغذ و نتایج زندگی افراد انجام شد. در این تحقیق مشاهده شد که فقط  ۳% از افراد اهداف خود را می نویسند و بعد از ۲۰ سال بررسی مشخص شد که این ۳% بیشتر از ۹۷% دیگر درآمد و ثروت دارند. مشابه همین تحقیق به مدت ۱۰ سال روی فارغ التحصیلان دانشگاه هاروارد تا سال ۱۹۸۹ انجام شد. بررسی ها نشان داد که مجدداً فقط ۳% از افراد اهداف واضح و مشخصی را به صورت نوشته شده دارند، ۱۳% هدف دارند ولی ننوشته اند و ۸۴% اصلا هدف مشخصی ندارند. ده سال بعد این افراد را بررسی کردند و مشخص شد که ۱۳% که هدف خود را ننوشته بودند تقریبا دو برابر آن ۸۴% درآمد دارند. ۳% افرادی که هدف خود را واضح می دانستند و نوشته بودند، ۱۰ برابر ۹۷% دیگر درآمد داشتند.

خلاصه اش را بگویم این است که چیزی را که در زندگی می خواهید به آن برسید کاملا شفاف و واضح بنویسید. حتما در مورد هر هدف به این موارد توجه کنید: تا چه زمانی به آن می رسم؟ چگونه رسیدن به این هدف را اندازه بگیرم؟ (میزان و معیار سنجش) آیا واقع بینانه است؟ اگر شما اهداف خود را بنویسید و هر روز یک کار در مسیر رسیدن به آن اهداف کنید، مطمئن باشید که حداقل ۱۰ برابر سایر افرادی که اهداف خود را نمی نویسند در بلند مدت پیشرفت می کنید.

۳- کار موضوع مرگ و زندگی نیست

گاهی اوقات آنقدر غرق در کار و نگران کار می شویم که گویی موضوع مرگ و زندگی است. گاهی وسط یک فروش یا انجام کاری همه چیز خراب می شود و ما از کوره در می رویم. شب ساعت ۱۱ بجای اینکه به خانواده خود رسیدگی کنیم یک گوشه در فکر کار فردا هستیم و بخودمان می گوییم باید چکار کنیم؟! گاهی حتی با اعضای خانواده به تندی برخورد می کنیم چراکه درمورد کارمان ناراحتیم.

اگر با همین فرمان جلو برویم زندگی خود را واژگون می کنیم، از سلامتی فاصله می گیریم و مطمئناً در کارمان هم اصولی پیشرفت نمی کنیم. مهمترین قدم ابتدا درک این واقعیت است که کار تنها بخشی از زندگی ما است و به اندازه بخش های دیگر مهم است نه بیشتر از آنها. سلامتی، خانواده، معنویات، معاشرت، ارتباطات و تفریح این بخش ها هستند. بنابراین فکر کردن به کار را در زمان مخصوص به کار اختصاص دهید، و در زمان هر بخش از زندگی به همان مشغول باشید. اگر تفریح می کنید فقط و فقط به همان مشغول باشید، اگر با فرزند خود بازی می کنید به لبخندهایش توجه کنید و شاد باشید. برای آنکه اضطراب کار کاهش یابد پیش از شروع کار زمانی را به تفکر اختصاص بدهید، یک قلم و کاغذ بردارید و نگرانی های خود را یادداشت کنید. اگر امکانش وجود دارد با همکاران دیگر و یا مدیران صحبت کنید و مشورت بخواهید. اینگونه مشکل را شفاف و واضح می بینید نه به شکل یک نگرانی مبهم.

بینش پولسازتر از مهارت

۴- با تکنولوژی دوست باشید

منظورم از تکنولوژی ربات و چیزهای عجیب نیست! همین تلگرام یا شبکه های اجتماعی رایجی است که اکثر مردم به آنها دسترسی دارند. استفاده از این شبکه های اجتماعی تبدیل به یک عادت و سبک زندگی شده که یعنی فرصت بسیار خوبی برای جذب مشتری است. کسب و کارهای زیادی هستند که با ساخت کانال و صفحات مخصوص خود افراد زیادی را جذب کرده اند. اگر می خواهید از این طریق به فروش بالایی دست یابید باید توجه داشته باشید که با مشتریان باید یک راه ارتباطی دو طرفه ایجاد کنید، این روش بهتر نتیجه می دهد. چرا که باید به نیازها و نگرانی های مشتریان گوش داد و به مرور راه حل هایی مخصوص آنها ارائه داد.

۵- طبق برنامه پیش نمی رود

خودتان خوب می دانید که مثل همیشه برنامه ای که می نویسیم و چیزی که می خواهیم به آن برسیم دقیقا همانطور که می خواهیم نمی شود. طبیعی است که دقیقا به همان نمی رسیم، چرا که ذهن ما برای تجسم اهداف چندین عامل را با هم ترکیب می کند، موقعیت فعلی ما، توانایی ما، شرایط محیطی، شانس و … همچنین در طول این مدت اتفاقات زیادی رخ می دهد که کنترل آنها خارج از توان ما است. پس چکار کنیم که به خواسته هایمان برسیم؟

واقعیت این است که بهترین نقشه های جنگ های نظامی هم چند ساعت مانده به شروع حمله دیگر بلا استفاده است، چرا که دشمن یک حرکت متفاوت پیش بینی نشده انجام می دهد، یا شرایط آب و هوا تغییر می کند یا دشمن بهتر از چیزی که فکر می کردیم ظاهر می شود و غیره. اما با این حال ما نقشه می کشیم چرا که داشتن آن بهتر از نداشتن آن است. شما برنامه می نویسید تا انگیزه و هدفی برای حرکت داشته باشید، شاید سریعاً به اهداف خود نرسید ولی پافشاری و تلاش به سوی آن هدف مشخص از شما شخصیتی می سازد که به زودی به آن اهداف می رسید. مثلاً من می خواهم تا ۶ ماه دیگر به ۵۰۰ عدد فروش محصول شرکتم دست یابم. هر روز مطالعه می کنم، بازاریابی می کنم و با مشتریان احتمالی مذاکره می کنم ولی یا مشتریان نه می گویند یا یک روز خودم انرژی ام را از دست می دهم و ۲ روز کار نمی کنم یا آشنایانم فوت می کنند و هزار دلیل دیگر که باعث می شود در مدت ۶ ماه فقط ۲۰۰ فروش ایجاد کنم. در پایان شاید ناراحت و خسته باشم ولی الان شخصیتی با تجربه تر و قوی تر نسبت به ۶ ماه قبل پیدا کرده ام و با تلاش مجدد احتمالا به ۵۰۰ فروش دست یابم. این بسیار بهتر از این است که بی هدف و سرگردان به دور خود بچرخم.

تمام مواردی که گفته شد در راستای بینش است، رابرت کیوساکی جمله ای را نقل می کند “ثروت یک رقم در حساب بانکی شما نیست، بلکه نوعی طرز تفکر است.” شما دوست عزیزم را به داشتن بینش موفق و ثروتساز دعوت می کنم.

 

نویسنده : کمیل غفورمحسنی (مدرس و مشاور مدیریت)  –  منبع : مجله موفقیت

شاید به این مطالب هم علاقه مند باشید

ارسال دیدگاه

7 + 3 =