تعارض و مدیریت

تعارض و مدیریت

همیشه و همه جا هرگاه گروهی از انسان ها با هر هدفی دور هم جمع شوند ، اختلاف نظرها کم کم به مرور زمان آشکار میشود. هیچ کس نمیتواند ادعا کند که در فلان گروه یا فلان جمع یکدستی کامل وجود دارد و کلیه نظرات شبیه به هم است. همیشه اختلاف نظر بد نیست حتی در اکثر مواقع سازنده و مثبت است و باعث میشود گروه به تمامی جنبه های یک امر خاص توجه کند و نظرات و تصمیم گیری ها بی عیب و نقص و کامل تر باشد.
هر چه گروه ما بزرگ تر باشد و یا هدفی که گروه در پی انجام دادن آن است مهم تر باشد اختلاف نظرها مهم تر و بحرانی تر میشود. اگر تعارض در سازمان های بزرگ به شکل درستی مدیریت شود باعث بهبود عملکرد و سلامت سازمان میشود و به نوآوری، خلاقیت، تغییر و تحول مثبت منجر میشود. اما در صورت سوء مدیریت و یا نادیده گرفتن به بدترین شکل خود، یعنی کشمکش و نزاع تبدیل میشود.

رابینز در تعریفی می‌گوید: «تعارض فرآیندی است که در آن، شخص الف به طور عمدی می‌کوشد تا به گونه‌ای بازدارنده، سبب ناکامی شخص در رسیدن به علایق و اهدافش و بازدارندگی (Scarcity)، کمیابی (Opposition) و مخالفت (Perception) گردد».

حال نقش یک مدیر برای برخورد صحیح و مدیریت تعارض چیست؟

از آنجا که تعارض پدیدار شدن نظرات مختلف و متضاد با هم است مدیر در وهله اول باید بتواند کلیه نظرات ضد و نقیض را بشنود و از آن ها اطلاع یابد تا بتواند شیوه درست برای حل این اختلافات را پیدا کند.

صاحب نظران و مدیران مختلف معمولا یکی از سه روش زیر را در مواجه با تعارض انتخاب میکنند:

گروه اول:

این دسته از مدیران معمولا سعی میکنند تا جایی که میتوانند از تعارض دوری کنند. در واقع استراتژی فرار را انتخاب میکنند. این مدیران آنقدر از تضاد و اختلاف نظر وحشت دارند که به جای اینکه کوچکترین تلاشی برای حل آن بکنند با سرعت از آن فرار میکنند.
چنین مدیرانی در سازمان خود فضا را به گونه ای فراهم میکنند که هیچ کارمندی حق ارایه نظر و اختلاف با بقیه را ندارد. توجیه آن ها این است که چون سازمان یک نظام کاملا ارزشمند، منسجم و یکپارچه است پس نباید کسی که این هماهنگی را بر هم میزند در سازمان نگاه داشت، آن ها به تعارض همیشه به عنوان یک پدیده منفی، زیان آور و مخرب مینگرند که همواره باید از آن دوری کنند.

 

گروه دوم:

دسته دیگر مدیران تعارض را یک مورد کاملا طبیعی میدانند که الزاما زیان آور نیست و حتی میتواند پتانسیل های مثبتی نیز به همراه داشته باشد. این مدیران فرار از ایجاد اختلاف نظر را کاری بیهوده میدانند زیرا اعتقاد دارند که در مواردی میتواند به نفع سازمان نیز باشد.

 

گروه سوم:

این دسته از مدیران عقیده دارند که تضاد در سازمان نه تنها مفید و مثبت است بلکه نیاز و جزو ضرورت های سازمان است و برای فعالیت های عادی سازمان حیاتی است. این مدیران که روحیه تعاملی دارند میگویند که اگر در یک گروه هیچ اختلاف و تضادی وجود نداشته باشد باید از این آرامی و یکنواختی نگران شد! زیرا انسان ها را به فطرت خویش که راحت طلبی، سستی و تنبلی است میکشاند! از نظر این مدیران همواره باید سطح اختلاف نظر را در سازمان به اندازه ای نگه داشت که باعث شود همه افراد در اظهار نظر سهیم و فعال باشند… این مدیران برای ایجاد و پیاده سازی استراتژی های تعارض در سازمان تلاش زیادی میکنند……
راستی نظر شما چیست؟
اگر اداره سازمان یا گروهی به شما سپرده شود و مسئولیت مدیریت بر عهده شما باشد کدام روش را انتخاب میکنید ؟!
نظر شما به کدام گروه نزدیک تر است؟

شاید به این مطالب هم علاقه مند باشید

ارسال دیدگاه

+ 58 = 65