هفت وظیفه مهم مدیریت کسب و کار موفق- بخش اول

مدیریت کسب و کار موفق

در قسمت دوم از سری مقالات مدیریت کسب و کار موفق در رابطه با دیدگاه مدیریت سیستمی صحبت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که یک مدیریت خوب و موفق تمامی فرایندها را تبدیل به دستورالعمل می‌کند و درواقع کپی‌ای از خود در هر بخش می‌سازد که نگران اشتباهات در تصمیم‌گیری نباشد. حال این سؤال پیش می‌آید که بعد از سیستم سازی، مدیریت آن فروشگاه چه وظایفی بر عهده دارد؟

تمامی این صحبت‌ها در دو مقاله گذشته در رابطه با این بود که زمان مدیر صرف کارهای بزرگ‌تر و مهم‌تر شود و خودش را با مسائل روزمره و بی‌اهمیت سرگرم نکند. می‌توان این‌گونه بیان کرد که ۸۰ درصد فعالیت‌های یک کسب و کار ، کارهای روزمره کسب و کار هستند و ۲۰ درصد مابقی فعالیت‌های اساسی هستند که مدیر باید به آن‌ها رسیدگی کند (قانون ۲۰-۸۰ پرتو).

 

۷ وظیفه مهم مدیریت یک کسب و کار موفق

  1. بازاریابی

می‌توان گفت اصلی‌ترین کار یک مدیر، بازاریابی است به قول آقای پیتر دراکر که یکی از بزرگان علم مدیریت است؛ ” هدف اصلی هر کسب و کاری جذب مشتری است و من فقط دو راه می‌شناسم: بازاریابی و خلاقیت “. به‌یقین رکن اصلی هر کسب و کاری مشتری آن است. اگر مشتری نباشد فروشی نخواهید داشت و سودی هم حاصل نمی‌کنید بنابراین در ابتدا باید به‌تمامی ابزارهای بازاریابی (چهار P در آمیخته بازاریابی) توجه کنیم و دائماً روی بخش‌های مختلف بازاریابی ایده پردازی کنیم و به مرحله اجرا درآوریم. یک کارآفرین موفق در ابتدای کار خود بی‌شک باید تمایلات بازار را بررسی کند و متناسب با خواسته‌ها و نیازهای بازار کالا و خدمت خود را ارائه کند و مطمئناً این کارآفرین رقبایی خواهد داشت و باید قبل از مواجه‌شدن با رقبای اصلی خود موضع‌گیری خود را در این رقابت مشخص کند. توصیه می‌کنم برای درک کردن بیشتر، مقاله آیا می‌توان با غول‌ها رقابت کرد؟ را مطالعه کنید.

  1. استخدام کارکنان

طبق تحقیقات انجام‌شده توسط سازمان گالوپ ۹۵ درصد موفقیت یک کسب و کار در گروی کارمندان آن شرکت می‌باشد بنابراین استخدام و مدیریت کارکنان یکی از کارهای بسیار مهمی می‌باشد که مدیریت یک شرکت باید بسیار وسواسانه عمل کند. شما قرار است که فردی را وارد سیستمی کنید که خود ساخته‌اید بنابراین آن فرد در درجه اول باید صلاحیت‌های لازم برای آن شغل را داشته باشد تا بتواند مؤثر واقع شود. آقای بیل گیتس مدیرعامل سابق شرکت مایکروسافت که سال‌ها ثروتمندترین فرد دنیا بود کماکان استخدام شرکت مایکروسافت را خود مدیریت می‌کند. سال‌ها از بازنشستگی این مرد بزرگ می‌گذرد و فقط به‌عنوان سهامدار در مایکروسافت حضور دارد اما به دلیل اهمیت خاص این موضوع مهم، کماکان بر این امر نظارت دارد.

 

  1. تمرکز بر نتایج

تمامی فعالیت‌های یک شرکت تمامی نظم یک شرکت دست‌به‌دست هم می‌دهند تا به نتیجه اصلی و هدف اصلی کسب و کار برسند و آن احتمالاً سودآوری است. اگر تمامی کارمندان رأس ساعت در محل کار حضور پیدا کنند و مشغول به وظایف خود ‌شوند اما در پایان متوجه ‌شویم که به اهداف خود نرسیده‌ایم احتمالاً شما به کارمندان و یا مجموعه خود نیاموخته‌اید که نتیجه گرا باشند! به بیان بهتر فرض بکنید که تیم فروش و بازاریابی کسب و کار شما دائماً در حال فعالیت و برنامه ریزی هستند اما بعد از چند ماه می‌بینیم که نه فروش خوبی داشتیم نه قرارداد تجاری خوبی تنظیم کردیم، بنابراین تیم کاری ما به نتیجه شغلی خود نرسیده است.

یکی از بهترین کارهایی که یک مدیریت موفق می‌تواند انجام دهد این است که در هر شغلی شاخصه‌های عملکردی تعریف کند و از کارمندان و تیم‌های کاری خود بخواهد که هر روز و هر هفته فقط این شاخص‌ها را جواب بدهند بدین ترتیب به‌راحتی بدون حرص‌وجوش خوردن می‌تواند تیم کاری خود را ارزیابی کند و در مواقعی که در محل کار نمی‌تواند حضور پیدا کند با بررسی این شاخص‌ها از وضعیت موجود باخبر می‌شود. همین‌طور تیم‌های کاری هم وقتی می‌بینند که عملکرد مثبتی متناسب با شاخص‌ها نداشته‌اند سعی می‌کنند سریع‌تر در جهت شاخص‌ها حرکت کنند. فرض کنید که فروش تلفنی دارید و فردی که مسئول این کار است باوجود ۵۰ تماس در روز نتوانسته فروشی را حاصل کند درحالی‌که معیار سنجش مدیر به‌جای تعداد تماس فقط تعداد فروش است آن کارمند به فکر چاره می‌افتد و به‌جای تمرکز روی تعداد تماس بیشتر به فکر بهینه کردن صحبت‌های خود در فروش تلفنی و فروختن خواهد بود.

بقیه موارد در بخش دوم مورد بحث قرار می گیرد.

ارسال دیدگاه

7 + = 16